اگر پنهان بُوَد پیدا من آن پیدای پنهانم
وگر نادان بُوَد دانا، من آن دانای نادانم
همای گلشن قدسم نه صید دانه و دامم
تذرو باغ فردوسم، نه مرغ این گلستانم
من آن هشیار سرمستم که نبوَد بی قدح دستم
نگویم نیستم، هستم، بلی هم این و هم آنم
سراندازی سرافرازم ، تهی دستی جهان بازم
سبکباری گران سیرم، سبک روحی گرانجانم
سپهر مهر را ماهم ، جهانِ عشق را شاهم
بتان را آستین بوسم، مغان را آفرین خوانم
نظرات کاربران
0 نظر